عدم افشای جرم
مخفی داشتن و نهانسازی جرم، روشی است که به عنوان یکی از ویژگیهای سیاست جنایی اسلام مطرح است. سعی در بزهپوشی و جلوگیری از افشاء جرم و ترغیب شخص خطا کار به ستر گناه و پوشیدن خطا در منابع اسلامی مورد توجه بوده است و آن را از ابعاد و جنبههای مختلف دارای اهمیتی قابل توجه دانستهاند.
کشف و آشکار شدن جرم، غالباً با گسترش اخبار مربوط به آن همراه است که این امر با توجه به انتشار مکرر اخبار وقوع آن، ضعف حساسیتهای عمومی را نسبت به جرم در پی خواهد داشت. خبر عادی شدن جرم، علاوه بر تزلزل احساس امنیت در جامعه و شیوع ترس از جرم که مبتنی بر احتمال بزهدیده واقع شدن هر شهروندی است، غیر قابل اغماض و چشمپوشی است. کاهش زشتی جرم، وحشتناکترین پدیدهای است که می تواند امنیت و نظام جامعه را متلاشی کند. از این رو اشاعهی زشتی و بازگو کردن معاصی چنانچه با قصد و علم به آثار سوء آن مقارن باشد، با واکنشی شدید مواجه است.[1]
«برای کسانی که دوست دارند در بارهی مؤمنان تهمت زنا شایع شود در دنیا و آخرت عذابی دردآور مهیاست و خدا میداند و شما نمیدانید[2]».
در روایات بیشماری، شخص خطا کار به ستر گناه و پوشیدن خطا ترغیب شده است. مجرم لغزش خویشتن را علنی نکند و به توبه و انابه قلبی بین خود و خدای خود رو آورد و به راه راست درآید و در جبران خطای خود بکوشد. در این باره آمده است:«فقیهان برآنند که مستحب است زانی و هر کس دیگری که گناهی مرتکب میشود، خطای خود را مخفی بدارد[3]».
جنبهی دیگری که در توجیه بزهپوشی به وسیله مجرم و ترغیب بدان مورد توجه قرار گرفته است. حفظ کرامت انسان میباشد. چرا که زندگی آمیخته با احترام و برخوردار از عزت و شرافت از مهمترین حقوق اساسی بشر است که به نحو گستردهای در نظام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.[4] به این موضوع در مبانی بزهپوشی مفصلاً پرداخته خواهد شد.
کیفر دارای خصوصیت ایلام، ایذاء و اهانت است که این اقدامی علیه عزت نفس انسان و شرافت اوست. بنابراین خود افشاگری و یا ظاهرسازی زشتیها از سوی مجرم که ملازم با هتک عزّت نفس اوست، نامطلوب شمرده شده است. تکلیف به حفظ کرامت نفس از اصولی است که در اخلاق اسلامی بر آن تأکید شده به طوری که اختیار تصرّف در حیثیت و آبرو از اطلاق تسلّط انسان بر جان و مال خویش استثنا شده است.[5]
کیفیت مواجههی پیشوایان دینی با مجرمانی که نزد آنان به جرم خویش اقرار میکردهاند، همه بیانگر این است که آنان اصلاح و تحول باطنی مجرم را دنبال میکردهاند. به عنوان مثال، امیرالمؤمنین(ع) خطاب به مردی که برای چهارمین بار به منظور اقرار کردن به زنا نزد وی آمده بود، فرمودند:
«اگر به سراغ ما نمیآمدی به دنبالت نمیآمدیم»[6].
همچنین آن حضرت، خطاب به مرد دیگری که در حضور وی به ارتکاب زنا اقرار کرده بود، فرمودند: «آیا هر گاه یکی از شما مرتکب این کار زشت میشود، ناتوان است چنان که خداوند گناهش را پوشیده، پردهپوشی کند؟[7]»
از این گونه روایات در متون اسلامی کم نیست و همه دلالت بر جلوگیری از افشای جرم توسط مجرمان دارند که در راستای پرهیز از درگیر ساختن آنها با دستگاه عدالت کیفری است تا از برچسب مجرم خوردن و پیامدهای منفی آن پیشگیری شود.
گفتار سوم: توبه
توبه یکی از راه کارهای کنترلی است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است. توبه در لغت به معنای بازگشت میباشد و در اصطلاح به معنای بازگشت از معصیت است.[8] توبه عبارت از ندامت و پشیمانی است که اعتراف و اعتذار را در پی دارد و مانع بازگشت به اعمال مجرمانه و گناه میشود.[9]
حقیقت توبه، بازگشت از راه ضلالت و گمراهی به راه هدایت و رشد کمال و بازگشت به خداوند پس از اعراض از اوست.[10]
جهتگیری شارع مقدس در قرآن، همچنین اولیاء دین در احادیث و روایات و نیز سیرهی عملی آنها، بر اصلاح بزهکار از طرق غیر قضایی است. قرآن مجید در حالی که گناهکاران را مورد خطاب قرار میدهد، بدون دعوت و دلالت آنها بر افشای سرّ و باطن خود برای دیگران، ایشان را به توبه و انابه به درگاه الهی و پشیمانی و ندامت از عملکرد خود، دعوت کرده و به آنها وعدهی آمرزش و مغفرت از سوی ذات باری تعالی میدهد.
در آیهی 8 سورهی تحریم میخوانیم:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید به درگاه خدا توبه کنید توبهای از روی اخلاص، باشد که پروردگارتان گناهانتان را محو کند و شما را به بهشتهایی داخل کند که در آن نهرها جاری است[11]».
در آیهی 54 سورهی انعام آمده است:
«چون ایمان آورندگان به آیات ما نزد تو آمدند، بگو سلام بر شما، خدا بر خویش مقرر کرده که شما را رحمت کند، زیرا هر کس از شما که از روی نادانی کار بدی کند، آن گاه توبه کند و نیکوکار شود و بداند که خدا آمرزنده و مهربان است[12]».
در آیهی 135 سورهی آل عمران نیز نسبت به همهی گناهان وعدهی پذیرش توبه داده شده است و در خصوص یکی از صفات پرهیزکاران آمده است:
«و آن کسانی که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند خدا را یاد میکنند و برای گناهان خویش آمرزش میخواهند، کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه میکردند اصرار نمیورزند[13]».
در آیهی 39 سورهی مائده چنین آمده است:
«اما آن کسی که پس از ستم کردن توبه کند و جبران نماید، خدا توبهی او را میپذیرد، خداوند آمرزنده و مهربان است[14]».
درست است که انسان برخوردار از فطرت و عقل است و ادراکات فطری انسان تا حدی خیر و شر امور را به او مینمایاند. اما شهوات و خواهشهای نفسانی که با محرکهای محیطی و وسوسههای شیطانی تقویت میشود، ادراکات فطری و اکتسابی او را تحتالشعاع قرار میدهد و انسان را به سمت انحراف و خطا میکشاند. به بیان دیگر، اعمال مجرمانه اعمالی هستند که انسان از روی جهالت انجام میدهد؛ جهالت گاه به مفهوم نادانی و گاه به مفهوم غلبهی هوی و هوس و شهوات بر عقل و ادراکات عقلی انسان است. شاهد آن این است که پس از ارتکاب جرم و فروکش شدن شهوات، پشیمانی وجود انسان را در برمیگیرد. البته مجرمان حرفهای معمولاً اعمالشان نه از روی جهالت، که از روی لجاجت است. ولی تعداد اینان به مراتب کمتر از مجرمان اتفاقی است. در هر حال از آنجا که ارتکاب جرم به سبب چنین ساختار و سرشتی در انسان است، باید راه بازگشت او را نیز فراهم ساخت. این راه باید راهی برخاسته از فطرت و منطبق با ضمیر انسان باشد، به گونهای که همچنان که فرد در اثر غلبهی هوی و هوس با ارادهی خویش رفتار مجرمانه را برگزید، حال با ندامت و پشیمانی از عمل خویش راه جبران آن را تدارک ببیند و این البته نیازمند مساعدت و کمک الهی است. خداوند هم باید راه توبه را فرا روی انسان قرار دهد و در اعماق ضمیر او خواستگاههای آن را فراهم آورد و توبه پذیر نیز باشد.[15]
این مسأله یعنی پاک شدن فرد توبه کننده باعث میشود که فرد هویت مجرمانهای برای خویش نسازد. بنابراین از آثار روانی توبه میتوان به جلوگیری از شکل گرفتن هویت مجرمانه اشاره فرمود. معمولاً از جمله اموری که مانع بازگشت مجرمان به زندگی سالم و بدون جرم میشود گذشتهی پر از رفتار مجرمانهی آنها است. آنها با ملاحظهی گذشته خویش، از این که بتوانند زندگی سالمی را در پیش گیرند، خود را عاجز میبینند. به بیان دیگر، احساس ضعف و ناتوانی مجرمین در بازگشت به زندگی عادی نه به دلیل آن است که خود نمیخواهند، بلکه به این سبب است که با توجه به گذشتهی خویش، آن را غیر ممکن میدانند. خداوند متعال برای این که این ضعف زایل گردد از سویی وعده به عفو گناهان و جرایم گذشته داده است و از سویی دیگر وعده داده است که آن گناهان و بدیها را به نیکیها تبدیل سازد.[16]
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که:
«خداوند از بندگان فریب خوردهاش، توابین (بسیار توبهکنندگان) را دوست دارد.[17]» این روایت را تصریح متون اسلامی بر این که توبه کننده محبوب خداست، محبوبی که خداوند چشم انتظار اوست، میدانند.[18]
«خداوند متعال از توبهی بندهاش از کسی که زاد و توشهاش را در شب ظلمانی گم کرده باشد و آن را بیابد، بیشتر خوشحال میشود[19]»
مبحث سوم: راهکارهای پیشگیری از برچسبزدن
به منظور جلوگیری از برچسب زدن به افراد، راهکارهایی در نظر گرفته شده است که در این قسمت، مورد بررسی قرار میگیرد.
گفتار اول: بزهپوشی
علاوه بر ترغیب شخص خطاکار به پوشیدن خطا، مردم و حاکم (قاضی) نیز مشمول این امر قرار میگیرند.
«متون دینی و اخلاقی اسلامی آکنده است از نواهی تکلیفی و تنزیهی که مردم را از تجسس، غیبت کردن، عیبجویی و افشای اسرار یکدیگر باز میدارد؛ تا آنجا که شهود ارتکاب بخشی از جرایم، که فاقد جنبهی عمومی هستند، از اداء شهادت بازداشته شدهاند. در مقابل مؤمنان توصیه شدهاند اعمال یکدیگر را حمل بر صحّت نمایند[20]».
دولت مردان و قضات از نهی از افشای سرّ مردم مستثنا نیستند و آنها نیز مشمول دستور و توصیه به ستر عیوب و خطایای مردم میباشند. امام علی (ع) در نامهی خود خطاب به مالک اشتر فرمودهاند:
«دورترین و منفورترین مردم نزد تو باید کسانی باشند که بیشتر به دنبال عیوب مردم هستند، چرا که مردم را عیوبی است که حاکم سزاوارترین کس به پوشاندن آن عیوب است. به دنبال کشف خطاهایی که از تو پنهان مانده، نباش. پس تا میتوانی زشتیهای مردم را بپوشان تا خدا زشتیهای تو را که دوست میداری از مردم مستور بماند، بپوشاند[21]».